کامبیز آتابای که بود و چرا شایسته عنوان معمار فوتبال نوین ایران است؟
تقلیل نقش و نام کامبیز آتابای به رییس فدراسیونی که اولین حضور ایران در جام جهانی را رقم زد غفلت از کارهای بزرگ دیگر است: بسترسازی برای کشف و معرفی استعدادهای ناب از سراسر ایران و پایه ریزی تیم ملی و تغییر ریل از فوتبال آماتور به نیمه حرفهای تا بعدتر به حرفهای بینجامد و البته میدانیم دست باز او ناشی از روابط سیاسی و پشتگرمی در عالیترین سطوح وشرایط اقتصادی آن سالها هم بود.
درگذشت کامبیز آتابای رییس فدراسیون فوتبال ایران در دهۀ 50 خورشیدی بهانه یا فرصتی است تا بدانیم که بود و چرا دههها بعد نیز فراموش نشد و چه نقشی در پایهریزی فوتبال نوین ایران داشت؟
هرچند در دوران ریاست او ایران برای نخستین بار به جام جهانی ( 1978- آرژانتین) راه یافت اما داستان فراتر از این رخداد است و البته در این 24 ساعت بعد از درگذشت او برخی اطلاعات نادرست هم دربارۀ آتابای منتشر شده که بیشتر از سر ناآگاهی و اکتفا به مطالب شبکه های اجتماعی و تکرار بی راستی آزمایی و فقر اطلاعات تاریخی است.
از جمله این که در دورۀ ریاست او ایران دوبار قهرمان جام ملتهای آسیا شد حال آن که اتفاقا انتصاب او در سال 1351 خورشیدی بعد از قهرمانی در این جام و حضور در المپیک مونیخ صورت پذیرفت.
آتابای در حالی رییس فدراسیون فوتبال ایران شد که هم زمان رییس فدراسیون سوارکاری و البته معاون کل وزارت دربار هم بود و این دومی به اضافۀ ویژگیهای شخصی به او این قدرت را داد که باز دست باز عمل کند و از بالاترین حمایتها هم برخوردار باشد و کسی نتواند مانع تغییرات گسترده او شود.
از این رو نقش و اهمیت او را باید فراتر از این دانست که در زمان او به کدام تورنمنت رفتیم یا به کدام جام دست یافتیم چرا که صحبت از ایجاد ساختار و تبدیل فدراسیون فوتبال از کاملا آماتور به نیمه حرفهای است.
با چنین نگاهی این نوشتار به جای تکرار پارهای اطلاعات جسته و گریخته و بعضا نادرست سراغ 10 موضوع قابل ذکر و مهم میرود:
1. آتابای معاون وزارت دربار بود و برای آن که با قدرت بیشتری عمل کند برخی از همکاران خود را از همان جا آورد از جمله: هوشنگ دیدهبان و حسین معتمدی. اولی را دبیر فدراسیون کرد و دومی را رییس هیأت فوتبال و در واقع یک نفر نبود و یک تیم سه نفره بودند.
جالب است اشاره شود دود تغییر ساختار با فشار یا ابتکار این مثلث بیش از همه به چشم باشگاه تاج و فوتبال تهران رفت. چرا؟ چون دیگر هیچ باشگاهی حق نداشت بیش از یک تیم در مسابقات سراسری ایران داشته باشد و از میان تیمهای همخانواده تنها یک تیم به صورت حرفهای باقی میماند و فعالیت میکرد و بقیه ملزم شدند آماتور شوند حتی در ردۀ جوانان. بدین ترتیب تیمهای دیهیم (پله)، افسر و همۀ تاجهای شهرستانها به ناچار آماتور شدند.
در برخی موارد کار از تبدیل حرفهای به آماتور گذشت و به انحلال رسید. تا جایی که تاج آبادان که معدن بازیکن سازی هم بود منحل شد، تاج اهواز نیز. در تهران هم تیم دیهیم یا همان پله به شرکت گاز تهران (بوتان) تبدیل شد.
2. بزرگترین اقدام فدراسیون آتابای سراسری کردن مسابقات و به زبان امروز راه اندازی لیگ باشگاهی بود چرا که تا قبل از آن نه به صورت کشوری که شهری برگزار میشد و بدین ترتیب نخستین دورۀ این مسابقات زیر عنوان "جام تخت جمشید" در سال 1352 شکل گرفت.
برای تمام تیمهای حاضر هم سه شرط گذاشتند: اول برخورداری از یک زمین تمرین (نه استادیوم). دوم: از هر خانواده تنها یک تیم حق شرکت دارد ( با هدف منتفی کردن احتمال تبانی در مواقع نیاز به امتیاز). شرط سوم هم این که هر باشگاه باید درچارچوب چارت یک باشگاه نیمهحرفه ای مدیر و متولی داشته باشد و در مسابقات انتخابی شرکت کند. همچنین سهم همه جا مشخص شد و از تهران تنها 7 تیم بالای جدول میتوانستند در مسابقات حضور یابند.
البته ذکر این نکات به معنی آن نیست که مو، لای درز این تصمیمات نمیرفت و نکات مبهم وجود نداشت کما این که میتوان یادآور شد در آن سال تیم پرسپولیس در مسابقات تهران نهم شده بود و با این حساب طبعا به جام تخت جمشید راه نمییافت ولی به دلیلی -که هیچ گاه مشخص نشد -در جام تخت جمشید حاضر شد.
دیگر این که باشگاه برزگ آرارات را در حالی حذف کردند که نه تنها زمین اختصاصی که استادیوم ورزشی تخصصییی داشت که هنوز هم بعد از 50 سال متمایز است چه رسد به آن زمان! تیم دیهیم (پله) هم به همان دلیل گفته شده نتوانست شرکت کند. به هر رو پرسپولیس به جام تخت جمشید راه یافت و بازی مشهور 6 تایی هم در همان دوره رقم خورد. بازی با بانک ملی هم به خاطر استفاده حریف از بازیکن غیر مجاز سه بر صفر به سود پرسپولیس اعلام شد و به مقام قهرمانی رسید.
3. اثرگذاری مهم دیگر آتابای در انقلابی بود که در تیمهای ملی ایجاد کرد و از این رو سزاوار عنوان معمار فوتبال نوین ایران است. در دوران او بود که در شهرها و حتی روستاهای دورافتاده مشابقات جوانان برگزار شد و هم شور و نشاط به آن مناطق رفت و هم استعدادهای تازه کشف شد. بعد تصمیم گرفت این مسابقات را به صورت یکجا در یکی از شهرهای ایران متمرکز کند و عنوانی اختصاصی هم برای این جام در نظر گرفت و به جوانان محدود نماند و سراغ نوجوانان هم رفت و عنوان این دومی را بعدتر جام ارتشبد خاتمی/خاتم گذاشت . (شوهر خواهر شاه که در پرواز با کایت جان خود را از دست داد و در جوانی بازیکن شاخص فوتبال و والیبال و دست بر قضا نام فرزند او هم کامبیز بود).
4. در دوران ریاست آتابای روابط ایران با نهادهای بینالمللی گسترش یافت تا جایی که فیفا مسابقات جوانان در خوزستان را تأیید کرد و در تقویم سالانۀ آن قرار گرفت.
اتفاقی که سبب شد تیمهای بزرگ با بازیکنانی به ایران بیایند که بعدها نام آنان بر سر زبانها افتاد. بازیکنانی چون رنات داسایف (دروازهبان شوروی)، اسکار(مدافع و کاپیتان برزیل)، مساروش (کاپیتان مجارستان) و اجیل بازیکن سطح بالای برزیل در جام 1978 یا اِدِر همبازی زیکو و سوکراتس در سال ۱۹۸۲.
آتابای معاون وزارت دربار بود و برای آن که با قدرت بیشتری عمل کند برخی از همکاران خود را از همان جا آورد از جمله: هوشنگ دیدهبان و حسین معتمدی. اولی را دبیر فدراسیون کرد و دومی را رییس هیأت فوتبال و در واقع یک نفر نبود و یک تیم سه نفره بودند
بعد از این مسابقات بود که با میزبانی ایران برای مسابقات بینالمللی در سطح آسیا موافقت شد و دو دوره قهرمانی جوانان آسیا حاصل همان میزبانیهاست.
یک نایب قهرمانی را هم باید اضافه کرد. جامی که به خاطر دریافت گل در دقیقه 80 از دست رفت در حالی که یک دقیقه قبل ایران گل تساوی را به ثمر رسانده بود. ( در آن زمان مسابقات جوانان 80 دقیقه بود؛ 10 دقیقه کمتر از بزرگسالان).
از آن پس شماری از مسابقات متمرکز منطقه که اکنون در عربستان یا قطر برگزار میشود (مقدماتی المپیک یا جام جهانی) در ایران برگزار میشد.
5. آتابای پای مربی نامداری چون فرانک اوفارل را به ایران باز کرد. او را مستقیماً از منچستر یونایتد آورد و آنان ناچار شدند تامی داک وتی را بر جای او بنشانند.
اوفارل البته تنها دو سال در ایران بود اما دو دستیار ایرانی او - حشمت مهاجرانی و حسن حبیبی - تا سالها بعد منشأ اثر بودند.
6. مهمترین دستاورد او البته همان راهیابی ایران به جام جهانی 1978 است (و نه دو قهرمانی در جام ملتهای آسیا در 1968 و 1972 که در آغاز آمد و اساساً بعد از دومی رییس فدراسیون شد و آن دو در دوران ریاست مصطفی مکری رخ داده بود و شوربختانه این اشتباه را رسانههای متعدد در همین 24 ساعت و احتمالا از روی هم تکرار کردهاند. قهرمانی دوران او در بازیهای آسیایی تهران است نه جام ملتهای آسیا).
در جام جهانی 1978 از دو قارۀ آسیا و اقیانوسیه تنها یک تیم مجوز حضور دریافت میکرد و ایران در حالی به عنوان تنها سهمیه راه یافت که در کل مسابقات سه گل دریافت کرده بود.
7. گفته شد آتابای همزمان رییس فدراسیون سوارکاری هم بود و در این جایگاه یکی از بزرگترین مسابقات پرش با اسب را پایه گذاشت که در آن سوارکاران زن و مرد شرکت داشتند.
در این مسابقات تیم ایران با حضور خود کامبیز آتابای، نادرجهانبانی، منوچهر خسروداد، گلنار بختیار و علی رضایی موفق به پرش از مانع ۲ متر وسه سانتیمتری شد؛ رکوردی که تاکنون شکسته نشده!
8. از ویژگیهای دیگر فدراسیون فوتبال آتابای این بود که نگاه یکسانی به دو باشگاه پرسپولیس و تاج داشت و وقتی قرار بر واداشتن به رعایت قانون و چارت باشگاه و زمین استاندارد بود نه مرعوب نفوذ و روابط پرویز خسروانی میشد نه عبده و با هر دو بارها چالش داشت و البته همۀ کارها را هم نباید تنها به نام شخص او نوشت و اشاره شد که یک تیم سه نفره بودند: آتابای، دیدهبان و معتمدی.
9. راهیابی تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی 1978 (آرژانتین) همزمان شد با رأی قاطع اعضای کنفدراسیون فوتبال آسیا به اخراج اسراییل.
در این زمان کوئتیک مالزیایی هم به خاطر بیماری دیگر نتوانست ادامه دهد و از ریاست کنفدراسیون کناره گرفت و کامبیز آتابای که نایب رییس بود به ریاست موقت انتخاب شد. ریاست دایم او هم کاملا محتمل بود چون هم فوتبال ایران در اوج بود و هم ایران با درآمدهای سرشار نفتی ابایی از هزینه نداشت اما وقوع انقلاب در ایران مسیر را تغییر داد و این نکته هم یکی از دیگر اشتباهات نوشتههای 24 ساعت گذشته است که از آتابای به عنوان تنها رییس ایرانی در تاریخ کنفدراسیون فوتبال آسیا یاد شده (و باز همه از روی هم!) در حالی که نایب رییس بود و رییس موقت شد و به دلایل خارج از ارادۀ او نوبت ریاست دایم نرسید.
10. فیفا به اخراج اسراییل از آسیا واکنش تندی نشان داد و آن را مصداق دخالت سیاست در فوتبال دانست و بر آن شدند کنفدراسیون فوتبال آسیا را مجازات کنند؛ لغو سهمیه آسیا در جام جهانی 1978 که تیمی جز ایران نبود!
در این میان آتابای ایدهای درانداخت و برای آن که غایله را بخواباند پیشنهاد داد تا اسراییل عضو یوفا شود و از آن پس اسراییل از آسیا کوچید و تهدید و مجازات کنفدراسیون و فوتبال ایران هم منتفی شد.
برای آن که از میراث دوران آتابای به فدراسیون کنونی نقبی بزنیم نقل یک حکایت میتواند جالب باشد:
اشاره شد که مسابقات بین المللی جوانان که در دوران آتابای پایه گذاشته شد در رشد و معرفی بازیکنان بسیار اثرگذار بود و از جمله میتوان به مسابقات بینالمللی جوانان در اسفند ۱۳۵۷ اشاره کرد؛ یکماه قبل از شروع مسابقات لیگ در شیراز و اهواز.
غرض این که در این مسابقات بازیکنی به نام مهدی تاج در گوش چپ تیم نوجوانان ایران و در برابر تیمهایی چون برزیل، مجارستان، لهستان، اسکاتلند و تیم باشگاهی آرسنال بازی می کرد و سپس به ذوب آهن پیوست.
با خاطره شیرین و تجربه شخصی جای شگفتی نیست که خود اکنون در جایگاه رییس فدراسیون فوتبال آن مسابقات را احیا نمیکند؟
همچنین در آن زمان مسابقات در دو استادیوم برگزار میشد: یکی تاجگذاری شیراز که نام آن بعد از انقلاب به شهدای ارتش شیراز تغییر یافت و دیگری در ورزشگاه کنونی تختی اهواز و این دو اکنون حال و روز مناسبی ندارند.
در بیان اهمیت و نقش مسابقات جوانان شاید یادآوری چند نام بیشتر یاری رساند:
در مسابقات جوانان سال ۱۳۵۵ پرویز مظلومی با ۱۰ گل آقای گل شد و چهره شد و استعدادهایی چون حسین فرکی ، محمد پنجعلی و بهتاش فریبا با آن گل مشهور 40 متری در تیم ملی جوانان به شوروی معرفی شدند و به شهرت رسیدند و تا سالها بعد در فوتبال باشگاهی و ملی درخشیدند.
با این اوصاف تقلیل نقش و نام کامبیز آتابای به رییس فدراسیونی که اولین حضور ایران در جام جهانی را رقم زد غفلت از کارهای بزرگ دیگر است: بسترسازی برای کشف و معرفی استعدادهای ناب از سراسر ایران و پایه ریزی تیم ملی و تغییر ریل از فوتبال آماتور به نیمه حرفهای تا بعدتر به حرفهای بینجامد و البته میدانیم دست باز او ناشی از روابط سیاسی و پشتگرمی در عالیترین سطوح وشرایط اقتصادی آن سالها هم بود.
دیدگاهتان را بنویسید